گفتم تمام وجودم از آن تو بود
مشکلت چه بود که با من چنین کردی ؟
گفت آنقدر خوبی که حالم را بهم می زنی
یه روز تو تنها آرزوی زندگیش می شی
این بدترین انتقامه
تاریخ انقضایت که سر برسد
و دیگر طعم قبل را ندهی
از کال تبدیل می شوی به میس کال
به همین راحتی
از دستت هرچی برمی اومد انجام دادی تشکر
حالا نوبت پاهاته
گورتو گم کن
اونی که از پشت خنجر فرو کرد تو قلبم عطر تنش آشنا بود
آن عطر را خودم برایش خریده بودم …
مرا می شکنی و سرت را با افتخار بالا می گیری
ببین از سقف بالای سرت چگونه اشک چکه می کند
مغرور نباش که روزی این سقف شکسته روی سرت خراب می شود
عزیزم واسه کسی دورویی کن
که حوصله همون یه روتم داشته باشه
دلم تنگ شده برای وقتی که می گفتی دلم واست تنگ شده
دلم تنگه برای بودنت شایدم لبخند خودم
دلم برای همه چیز تنگ شده جز بودنت
به لب هایم قفل زدم درباره عشق تو
تا به کسی چیزی نگویم
شاید روزی خودت آدم شوی
گمان می کردیم وقتی نباشم دلت می گیرد
اما دیدم نه بدون من شادتری و شلوغتری
صدای قهقه خنده هایت تا اینجا هم شنیده می شود
گویا من سد راهت بودم و تو دیگه آزادی
مبارکت باشه